هر از گاهی نوشتم

۱۳۹۲ آبان ۳, جمعه

زندگی

زندگی رسم خوشایندیست

۱۳۹۱ مهر ۱۴, جمعه

امتحان ميكنيم

فقط ميخواستم ببينم كار. ميكنه يا نه !؟


۱۳۸۹ مهر ۳۰, جمعه

ترنج

گفتم که نوش لعلت مارا به آرزو کشت
گفتا تو بندگی کن ، کوبنده هم برآید

۱۳۸۸ خرداد ۱۶, شنبه

یادداشت میکردم
یادداشت میکنم
یادداشت خواهم کرد

۱۳۸۸ فروردین ۲۲, شنبه

بودن

زین پس ، باید نوشت . باید شروع کرد . باید آغاز بود بر پایان . باید لذت برد ، باید راحت بود ، باید بود . با هم بود ، در هم بود ، کنار هم بود ، بودن را باید صرف کرد .

۱۳۸۷ بهمن ۲۶, شنبه

همیشگی ؟

نوشتن متن ، کاری نیست که آدم بتونه همیشه انجام بده ، ولی هر از گاهی میتونه انجام بده ، این از همون هر از گاهی هاست .. حرفی برای زدن نیست ، ولی برای خالی نبودن عریضه آدم یادداشت میکنه .. شاید برای اینکه یادش بمونه ، گفتن ذهنیات ، هرچند چرند ، میتونه دلیل بودن باشه .. دلیل هستن ، دلیل زندگی ... من فکر میکنم .. پس هستم ، به چی ؟ فهمیدید به منم بگید ...

۱۳۸۷ بهمن ۱۷, پنجشنبه

خوشبختی

خوشبختی یعنی ؟!
قدم زدن توی برف صبحگاهی وقتی که هوا تازه داره روشن میشه و تنهایی ؟
صبح که میری سر کار و برف میاد و داری به عالم و آدم فحش میدی که چرا با ترافیک این روز قشنگ و خراب میکنند ؟
ظهر که زیر برف به کسی که دوست داری زنگ میزنی تا توی این لحظه خوب همراهت باشه ؟
عصر که ناخودآگاه توی راه خونه میفهمی میتونی با کسی که دوست داری زیر برف قدم بزنی ؟
یا شب که نه زیر برف تونستی قدم بزنی ، نه دیگه برفی مونده که بخوای ازش لذت ببری ، نه لذتی بردی ... شب شده ، باید بخوابی ، برفا همه آب شدند ... پس بخواب .. تا سال دیگه باید صبر کنی .
پ.ن. خوشبختی یعنی ؟؟؟
 
Free Blog Counter.