1- کنار خاطراتم با تو همیشه خندست ، طرحی که از تو دارم ، شبیه یک پرندست ، شب و روز پیش منی ، تو هنوز پیش منی
2- امروز سالروز حمله به برجهای دوقلوی تجارت جهانی بود :) من یادمه اون موقع توی یک فروشگاه توی مجتمع پایتخت کار میکردم ، بعد از ظهر بود و ما در حال رفع بیکاری و انتظار برای وارد شدن مشتری رو میکشیدیم که موبایل همکارم زنگ خورد ، اون موقع ها هنوز شماره نمیافتاد :) جالبه نه ؟ فکر کنید شما نمیدونید کیه بهتون زنگ میزنه :) هرکی تماس میگیره فقط شما نوشته Call رو میبینید ، اون هم جواب داد ، یکهو دادش رفت بالا .. فهمدیم که خبرهای مهمی رو داره میشنوه و اینکه با کسی در خارج از ایران داره صحبت میکنه ، مکالمات خیلی طول نکشید ، بعد از قطع کردن بهم گفت به آمریکا حمله کردند ، دوستم بود ، میگفت هواپیماها رو کوبوندن به مرکز تجارت ! منم که حالیم نبود مرکز تجارت چیه گفتم آها ا ، چه بد ! آخی حیف :) ولی بعد از 3 دقیقه که روی CNN Live بودیم فهمیدیم اوخ چه خرابکاری عظیمی بوده . از اون سال تاحالا هر سال برنامه تلویزیون ایران در تحلیل این اقدام سنگ تموم میگذاره و هر سال با مدارک بیشتری به بحث در مورد اون میپردازه . و خوب جالب هم هست . البته قضیه کاملاً بو دار بود دیگه :) ولی به هر حال ریخت پایین تموم شد رفت ! حالا خدا میدونه بجاش چه غولی رو هوا میکنند .... من خیلی منتظرم ببینم جاش چی میسازند . << این قسمت رو بعداً اضافه کردم >> : اینطور که معلومه بجاش یک موزه بنای یادبود خیلی کوچیک و جمع و جور میسازند ، یک تکه هایی از دیوار و ... برج ها هم توش میمونه و کلی دار و درخت و پارک میشه . وقتی خودم و میذارم جای کسی که توی طبقه 65 بوده و بالاسرش آتیش سوزی بوده ، با چه امید و پشتکاری میخواسته خودش و برسونه به خارج ساختمون ، دلم میلرزه :(
3- بعد از هفته ای تنهایی اهل بیت از سفر تشریف آوردند و گرمی و نشاط به خانه بازگشت ، البته به همراه اون تنهایی و سکوت هم رفت تا من نفهمم بالاخره دلم برای تنهایی تنگ میشه یا حضور خانواده ؟
4- دچار یک سردرگمی عجیبی شدم ، بین انبوهی از کارهای قابل انجام و انبوهی از گشادی مفرط و انبوهی از کارهای غیر قابل انجام دارم دفن میشم . امیدوارم زودتر خودم و از این بلاتکلیفی ها نجات بدم . هر روز هم میگم از فردا درست میکنم کار رو ولی فردا که میشه خوب .... روز از نو ، روزی از نو .
5- کسی یک برنامه شبیه Calender موبایل نداره که برای کامپیوتر باشه ؟ کارهام رو با آلارم بهم گوشزد کنه ؟ :)
6- بعضی اوقات یک شاخه گل میتونه از خیلی هدیه ها با ارزش تر باشه .
7- پدربزرگی داشتم که خدا رحمتش کنه ، به سن من قد نمیداد ولی نقل قولش رو شنیدم که گفته بوده اگر از کسی کتاب قرض کردید ، مچ دستتون رو بزنید ، اگر به کسی کتاب قرض دادید بازوتونو ! حالا منم داشتم فکر میکردم که یک سال پیش بهترین جزوه دانشگاهیم رو به دوستم قرض دادم :) و حالا بعد از 1 سال هرکاری که میکنم ازش بگیرم ( چون بهش نیاز دارم ) داره میپیچونه ، و امروز که توی SMS براش نوشتم " داداش خوب میپیچونیا " این SMS رو برام پاسخ داد با این مضنون : " آقا یه جزوه دلیلی واسه پیشچوندن نیست . من کاشانم بیام برات میارم " و خدا شاهده چند بار این جمله برات " میارم برات " رو شنیدم از دهنش :)
8- هیچ مطلبی برای این شماره ندارم
9- ماه رمضان به سرعت در حال گذشتن هستش ، بر خلاف سالهای قبل هیچکدوم از سریال های تلویزیون و پیگیری نمیکنم ، بی محتوی و مزخرف ... الان که خوب فکر میکنم میبینم این رو قبلاً هم گفتم ! احتمالاً خواستم تاکیدی باشه مطلبم که هنوز هم سریالها جذاب نشده ، شاید 4-5 شب دیگه ببینم به دلم بشینه ولی ... :)
10- بزرگترین شتاب دهنده جهان ساخته شد ، دو تا پروتون رو خلاف جهت با سرعت نزدیک نور به هم میکوبونند ببینند بعد از انفجار بزرگ چه اتفاقی افتاده ! حالا جالبش اینه که خود انفجار بزرگ یک فرضیه هستش ولی پایداره ، از اون فرضیه ها که میگند : اگر به شما بگند 2 هزار میلیارد ستاره وجود داره شما قبول میکنید اما اگر ببینید جایی نوشته رنگی نشوید حتماً انگشت بهش میکنید :) 10.000 دانشمند توش شرکت کردند ، 10 تا هم ایرانی بودند ( اندکی مایه افتخار ) و نمیدونم چند میلیارد دلار هزینه شد ، ما هنوز هم نمیدونیم ماه قمری کی شروع میشه و کی تموم میشه :)
11- عجب سیاسی شد یهو بالاییه :) شما ببخشید :) من بخدا توکلی نیستم :( اگر فیلترم کنند چیکار کنم ؟ دستم به کجا بند باشه ؟

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر